تاریخ: چهارشنبه 94/9/18
به شب تکیه داده ام
و با صدای تو فکر می کنم
شب همیشه با من صمیمی است
کنار من چهار زانو می نشیند
و با مدادرنگی های کودکی ام
ماه را خط خطی می کند...
راستی
چشمانت چه رنگی بود؟!
می خواهم جهان را به رنگ چشمانت کنم
و بعد بلند شوم
حرف حرف نامت را شماره بگیرم و اشغال کنم !
دوست ندارم کسی به جز من صدایت کند
من آدم حسود بد بی ادبم!
چه فرقی می کند؟
تو که دوستم نداری…!
-------------------------------------
"چیستا یثربی"
پ.ن 1: من قصه قاصدک ها رو یادم نمیره..
پ. ن 2: مگه میشه رنگشو فراموش کرد !...
پ.ن3 : دلم براتون تنگ شده بود....
نظرات ()